چهارشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۳

رابطه لایکی


: بابایی شما وقتی جوون بودی برای آینده من چی کار می‌کردی؟
- لایک می‌کردم بابا. شِر می‌کردم. تگ می‌کردم.
: بابایی واقعا همون حسی که شما به مصدق‌اینا داری، من هم به شما دارم.
- دورت بگردم. ممنونم.
: بابایی واقعا این درسته که لایک‌هایی که شما توی اینترنت زدی قدرت‌های جهان را به زانو درآورد؟ و باعث ارزونی در کشور شد؟ و سیاستمدارها رو مجبور کرد رفتارشون رو عوض کنند؟ و همون لایک‌ها باعث شد تساوی اجتماعی و عدالت در کشور حکمفرما بشه؟
- بله بابا. من توی مهم‌ترین صفحه طرفداران و مخالفان چیزهای مختلف عضو بودم. یادمه ما صدهزارتا لایک زدیم به صفحه با دزدی در کشور مخالفیم. بعد فرداش همه دزدها رو توی کشور گرفتند و دیگه هیشکی دزدی نکرد. این تاثیر لایک ما بود بابا. همه می‌ترسیدند. یک روز من خودم لایکم رو از صفحه هوادارن رییس‌جمهورمون که اسمش سدممد خاتمی بود برداشتم کلا محبوبیت خاتمی از بین رفت. جاش رفتم لایک زدم به صفحه کامران و هومن، کامران و هومن اون سال توی انتخابات ریاست جمهوری رای آوردند و اول شدند منتها چون کرسی ریاست جمهوری ایران نیمکت نیست و روش فقط یک نفر می‌تونه بشینه نشد که بشه کامران و هومن رییس‌جمهور بشن و جاش امیر تتلو رفت توی پرسپولیس بازی کرد و پرسپولیس رفت جام جهانی. و همه این‌ها تاثیر لایک ما بود. اصلا خود تو. فکر کردی چطوری به دنیا اومدی؟ من اولین بار مادرت رو لایک کردم توی اینترنت. دفعه بعد که کانکت شدم متوجه شدم تو توی راهی.
: دورت بگردم بابایی. بعد چطوری شد که از مامان طلاق گرفتی؟
- هیچی دیگه. مادرت رفت صفحه ممدرضا گلزار رو لایک کرد. در حالی که ما فقط سر لایک صفحه بهرام رادان و مهناز افشار به توافق رسیده بودیم. من عضو صفحه طرفداران افشار بودم و مادرت عضو صفحه طرفداران رادان. تا اینجا اوکی بود. هر کسی یک لایک داشت که می‌تونه خرجش کنه. ولی مادرت گلزار رو هم لایک کرد و دولایکه شد. می‌دونی که توی فوتبال دوکارته یعنی اخراج. اینترنت هم مثل فوتبال قوانین خودش رو داره و مساله مرگ و زندگی ما به اون بسته است.
: بابایی گلم. پس خودت چرا صفحه عکس خصوصی هنرمندان رو لایک کردی؟
- اصلا این طور نیست.
: چرا بابا. خودم دیدم عکس اون بازیگره که شلوارک قرمز خال خال سفید و بغل استخر نشسته داره خربزه می‌خوره لایک کردی.
- نه. اون یه مساله اجتماعی‌یه. من این‌طوری اعتراضم رو به عدم پذیرش جامعه و شکستن عرف جامعه نشون دادم. لایک من یک لایک اعتراضی بود. یعنی به قول تیتر روزنامه کیهان در بیست سال پیش من با حمایت کردن مخالفتم رو نشون دادم.
: اوه. پس لایک شما بر پایه‌های نظریات روانکاوی و جامعه‌شناسی استوار بوده همیشه؟
- بله. بهتره کتاب "جُستارهایی در لایک‌شناسی موضعی، پیش و پس از مساله دیس‌لایک" اثر نیما دهقانی رو بخوونی. همچنین کتاب "نسبت ما و فالوئرهای‌مان و نسبت ما و کسانی که فالو می‌کنیم" اثر استاد شراگیم رو حتما مطالعه کنی. در ضمن کتاب شش جلدی "مساله شِر کردن؛ آیا انسان با هر شِر کردنی خودش را شِر می‌کند؟" اثر استاد محمود فرجامی را هم ببینی. یا استاد کیومرث مرزبان کتابی دارند با عنوان "عزیز جان و جان عزیز؛ گمانه‌زنی درباره روش‌های کشف مخاطب خاص در استاتوس دیگران" که بسیار خواندنی است. یا حتا امین بزرگیان کتابی دارد به نام "استاتوس و استرس استاتیک"  که در نقد این کتاب استاد الف کاف گاف لام نون کتاب "کدام استاتوس بهتر است و چرا؟" و استاد قاف ناف پاف کتاب "راستی‌آزمایی استاتوس‌ها؛ چپ‌آزمایی استاتوس‌نویس‌ها" را منتشر کردند. استاد شاگردپروریان نیز با انتشار یک کامنت سه هزار کلمه‌ای توانست با برهم زدن قواعد کلاسیک هویت استاتوسی کلام را در کامنت احیا کند. تازه حتما کتاب "من فالوئرم را فالو می‌کنم پس هستم؛ بحث اخلاقیات و تگ کردن و منشن کردن در جهان امروز" حسین نوروزی هم را که باید بخوانی. یا پوریا عالمی کتاب "سبک‌شناسی تک‌لایک؛ راه‌های کشف نیمه گمشده" را منتشر کرد. همچنین...
: بابایی...
- جان بابا؟
: خودت چی کار کردی؟
- من؟ من لایک می‌کردم دیگر بابا. لایک می‌کردم، آن‌لایک می‌کردم. خلاصه من یک لایکر حرفه‌ای بودم. الان اسمم در صفحه شصت میلیون لایکری که تاریخ را با لایک‌شان شِر کردند ثبت شده.
: بابا.
- جانم؟
: وقتی اینترنت قطع می‌شد چی کار می‌کردید؟
- چی؟ پسرم؟ هرگز این حرف رو نزن. اینترنت هیچ وقت قطع نمی‌شه. توی اون مدرسه چی پس یادتون می‌دن؟ تو هر جای این خونه می‌تونی حضور اینترنت رو حس کنی. چطوری به اینترنت اعتقاد نداری؟ بی‌شعور احمق. حیف پولی که خرج تو کردم.
: بابا.
- بله؟
: قبل از اینترنت شما چی را لایک می‌کردید؟
- ما اصلا قبل از اینترنت وجود نداشتیم. ما در ظلمت بودیم. برای همین پدران ما اشتباهات زیادی کردند چون در جامعه تاثیر مستقیم داشتند. می‌فهمی؟ از وقتی که ما وارد فیس‌بوک شدیم دیگر اشتباهی در جامعه نکردیم و جامعه هم هزینه اشتباهات ما را نداد چون ما فوق فوقش لایک اشتباه می‌زدیم. اگر هم قضیه تابلو می‌شد و معلوم می‌شد اشتباهی لایک زدیم و حمایت کردیم، می‌رفتیم لایک‌مان را برمی‌داشتیم. فهمیدی یا نه؟
: بله. آیا شما من را لایک داری؟
- بله عزیزم. من خیلی لایکت دارم.
: پس من با اجازه شما را شِر می‌کنم.
- دورت بگردم. من همیشه برات کامنت می‌ذارم.
: من شارژ آی‌پدم داره تموم می‌شه. برم بزنم به شارژ؟
- برو پسر عزیزم.
: تا من برم و برگردم می‌شه یک سوال کنم؟ چرا شما معلم من رو لایک هی لایک می‌کنی؟
- چیزه بابا... چیزه... این‌طوری خانم معلم‌تون می‌فهمه من پیگیر تو هستم. و مجبوره توجه بیشتری به تو سر کلاس کنه. چون می‌دونه اگه تو از نحوه تدریس و برخوردش با بچه‌ها راضی نباشی، ما والدین دیگه لایکش نمی‌کنیم.
: یعنی واقعا بین شما و خانوم معلم ما مسیج خصوصی شکل نگرفته؟
- این چه حرفی‌یه می‌زنی؟ اگر هم مسیجی بوده به خاطر خود توئه.
: شارژم داره تموم می‌شه بابایی... ولی خواستم بدونی نصف باباهای بچه‌های کلاس نگران بچه‌هاشون هستند و تنها راه پیگیری رو از طریق لایک معلم‌مون می‌دونند... باورت نمی‌شه برو مچوآل فرندهات رو ببین...
- راست می‌گی بابا؟ البته موضوع مهمی نیست. مهم اینه که تو لایک‌هات رو توی کلاس و جامعه از دست ندی... وگرنه چیز دیگه‌ای نیست... مطمئن باش... هیچ مسیج خصوصی‌ای نبوده.
: seen now.
- بابایی... با تو هستم...
: seen now.
- بابایی... رفتی؟
: seen now.
- اگر رفتی چرا می‌زنه  seen now؟ به من اطمینان نداری بابا؟ قهری؟ می‌خوای شِرت کنم فرندهات زیاد شه؟ هان؟ شِرت کنم دوست می‌شی باهام؟
: seen now.
- بابایی قهر نکن. اشتباه کردم. یک چیزی بگو
: دیس‌لایک بابا... تو دیگه واسه من دیس‌لایکی. الان هم بلاکت می‌کنم. هم تو رو، هم همه معلم‌های همه این چندسالم رو. هم کل کادر آموزشی مدرسه‌مون رو که دیگه نبینم لایک‌شون می‌کنی. همه رو لایک می‌کنی جز من که پسرتم. خاک بر سر من. دیس‌لایک بابا. آن‌فرندت می‌کنم بعد بلاکت می‌کنم بابا. مطمئن باش.